روز گذشته خبری، تعّجب بسیاری از کارشناسان و صاحب نظران عرصه ی تعلیم و تربیت را برانگیخت . خبری که به باور بسیاری از دست اندرکاران آموزش و پرورش، قبل از گذراندن بحث های کارشناسی، به ناگاه رسانه ای شد و همچون بسیاری از مسایل تنها به هیجانی شدن فضای جامعه کمک نمود .
خبر، حذف دوره ی راهنمایی از آموزش و پرورش بود . حذف مهمترین و سرنوشت سازترین دوره آموزشی و تربیتی یک دانش آموز .
نمی دانم چند ساعت برای تصویب چنین طرحی بحث کارشناسی صورت گرفته است و چند کارگروه خبره برای آن وقت صرف نموده است ؟و این را هم نمی دانم که پیش از اعلام چنین مصوبه ای از کدام یک از دانشمندان و آگاهان نظام آموزشی مان نظر مشورتی دریافت شده است ، امّا این را به خوبی می دانم که فضای آموزشی کشورمان درگیر جو زدگی بی سابقه ای شده است و تنها قربانیان این فضای آشفته هم کسی نیست جز فرزندان عزیزمان .
در این خصوص نکاتی به ذهن خطور می کند که بیان آن خالی از لطف نیست:
1 ـ برای تصویب طرح های ملی و کلان همچون حذف یک دوره ی آموزشی پیش از آنکه چنین موضوعی در سطح شورای عالی آموزش و پرورش و وزارت خانه متبوع طرح و مورد بررسی قرار گیرد ، در سطوح پایین تر و با بهره گیری از کارشناسان صف که همان معلمین و مربیان و مدیران مدارس می باشند استفاده می شود .2 ـ دوره ی راهنمایی ، دوره ای است که مقارن و مصادف با دوره ی نوجوانی دانش آموزان است . در این سن فرزندانمان بلوغ شرعی ، جسمی ، جنسی ، اجتماعی و عقلی را تجربه می نمایند .
به عنوان یک معلم کوچک بر این باورم که به علت تغییرات گسترده ی روانی و فیزیولوژیکی نوجوان ، این دوره مهمترین دوران تحصیل دانش آموزان به حساب می آید .
چگونه و با چه هدفی به جای دقت بیشتر و تمرکز جدی تر بر این دوره ی طلائی و منحصر به فرد، فکر ادغام آن با سایر دوره ها را در سر می پرورانیم .
چگونه و با چه توجیهی اسباب اختلاط و امتزاج کودکان نوبالغ را با دانش آموزان دبیرستانی که تفاوت های ماهوی رفتاری و جسمی با آنان را دارند فراهم می آوریم .
3 ـ چرا مسایل حساس ترتیبی، همواره باید فدای مصالح و اجرائی شود .
تا کی نظام آموزش ما باید در خدمت چار چوب های منسوخ و تاریخ مصرف گذشته ی اداری و اجرایی شود .
4 ـ مشکل نظام آموزشی ما در شکل و قالبها نیست . اینکه یک سال نظام سال واحدی دایر می شود و سالی دیگر نظام ترمی واحدی ، یک سال دبستان شش ساله می شود و سال بعد به احتمال زیاد حذف !
چگونه و با چه توجیهی اسباب اختلاط و امتزاج کودکان نوبالغ را با دانش آموزان دبیرستانی که تفاوت های ماهوی رفتاری و جسمی با آنان دارند را فراهم می آوریم .
اینها معضلات رو به افزایش مدارس و آموزشگاههای ما را حل نمی کند .
معضل جدی مدارس ما چیزهای دیگری است که هر خانواده ای آن را به وضوح می بیند و نیازی به شرح و بسط آن نیست .
برای اعتیاد چه فکر کارسازی در شورای عالی آموزشی و پرورش طراحی و پیگیری شده است ؟
برای ایجاد و افزایش روحیه ی حیا ، عفاف و دلبستگی به حجاب چه فعالیت هایی صورت گرفته است؟
برای مسایل اخلاقی ، ترویج و پایبند نمودن عزیزانمان به امر نماز چه کرده ایم ؟ کدام تصمیم سازنده را گرفته ایم ؟
به نظر می رسد زعمای نظام آموزش و پرورش بحث های مهمتری برای طرح دارند و بعید می دانم الآن نوبت به طرح این گونه مسایل کلیشه ای و غیر ضروری برسد .
متن بالا، درد دلهای یکی از معلمین فرهیخته تهران بود که برای ما ارسال داشته و درخواست درج در سایت تبیان را نموده اند، ما نیز جهت ارج نهادن به این معلم تلاشگر، اقدام به درج این مطلب نموده ایم، باشد تا مورد بهره گیری مسئولین عزیز آموزش پرورش قرار گیرد و صد البته چنانچه از سوی متصدیان و کارشناسان این مصوبه در آموزش و پرورش نیز مطلبی در این خصوص باشد به دیده منت آن را نیز در سایت قرار می دهیم .
نوشته شده توسط یک معلم